بانک ۲۴

بانک و بانکداری و بیمه

بانک ۲۴

بانک و بانکداری و بیمه

جان سوم صندوق بین المللی پول

جان سوم صندوق بین المللی پول

صندوق بین المللی پول که از هر سو با انتقاد رو به روست، می خواهد چهره ای دیگر از خود ارائه دهد. این صندوق عزم خویش را در اصلاح شیوه عملکرد و همچنین سیاست خود جزم کرده است.










صندوق بین المللی پول که از هر سو با انتقاد رو به روست، می خواهد چهره ای دیگر از خود ارائه دهد. این صندوق عزم خویش را در اصلاح شیوه عملکرد و همچنین سیاست خود جزم کرده است. گرچه صندوق همچنان پی گیر تحمیل برنامه های کاهش هزینه های دولت در کشورهای دستخوش مشکلات است، اما با عدم توازن کشورهای ثروتمند، که عجبا خود منشاء بحرانند، سازگاری دارد. چگونه می توان توجیه کرد که تسهیلات مالی و اختیارات این سازمان در پایان کار گرد هم آیی گروه ۲۰، متشکل از کشورهای عمده ثروتمند و نوخاسته در لندن تقویت شده باشد؟

به موجب اطلاعیه ای که روز دوم آوریل ۲۰۰۹ منتشر شد، گروه کشورهای عمده ثروتمند و نوخاسته، موسوم به گروه ۲۰، در گرد هم آیی خویش در لندن، یک «برنامه یک میلیارد و صد میلیون دلاری» را به منظور پروراندن «طرحی جهانی برای رهیدن از بحران، به مقیاسی که تا به امروز پیشینه ای نداشته است» تصویب کرد. برنده بزرگ این عملیات، صندوق بین المللی پول بود که «به لطف تعهد بی درنگ وجوه از سوی اعضای صندوق به میزان دویست و پنجاه میلیارد دلار که می تواند تا پانصد میلیارد دلار افزایش یابد» توان وام دهی اش سه برابر شد و از دویست و پنجاه میلیارد، به هفتصد و پنجاه میلیارد دلار رسید. گذشته از اختصاص تازه حق برداشت مخصوص، گروه ۲۰ صندوق را مجاز می دارد که بخشی از ذخیره طلای خود را بفروشد تا «در طول دو تا سه سال آینده، شش میلیارد دلار اضافی از وجوهی را که به آسانی در دسترس باشد، در اختیار فقیر ترین کشورها بگذارد». سرانجام، صندوق بین المللی پول از این پس می تواند «در صورت لزوم، استقراض از بازار را نیز چون گزینه ای برای افزایش نقدینگی خود در نظر گیرد»، حال آنکه تا پیش از این، منحصراً به بازدهی وام هایی تکیه داشت که به کشورهای عضو می پرداخت.

بدین سان چنین می نماید که صندوق با این مأموریت، برای سومین بار، جان تازه ای گرفته باشد.صندوق بین المللی پول که در ماه ژوئیه ۱۹۴۴ در جریان کنفرانس «برتون وود» به وجود آمد، نخست نگاهبان ثبات نظام مالی بین المللی پس از جنگ بود. دو وظیفه عمده را به این صندوق سپرده بودند: تضمین همکاری پولی به منظور جلوگیری از کاهش ارزش برابری ارزها از روی رقابت و اطمینان از وجود نقدینگی بین المللی، با دادن وام به کشورهای عضوی که موقتاً دچار عدم توازن در تراز پرداخت های خود بودند. مقصد بیش از دو سوم وام هایی که صندوق بین المللی پول در این دوران اعطا کرد، کشورهای صنعتی بود. در تاریخ پانزده اوت ۱۹۷۱، هنگامی که ایالات متحده تبدیل پذیری دلار به طلا را لغو کرد و این نظام برچیده شد، صندوق بین المللی پول مأموریت یافت که بر رعایت مقرراتی نظارت کند که در واقع تقریباً ناموجود بودند. می باید چشم به راه بحران بدهی جهان سوم ماند که از سال ۱۹۸۲، ناتوانی در بازپرداخت دیون بسیاری از کشورها را در پی آورد تا صندوق جان دوباره ای بیابد.

در طول دو دهه، صندوق وجوهی را به بیش از ده کشور مقروض در ازای اجرای برنامه های تعدیل ساختار اقتصادی خود وام داد و ژاندارم نگاهدار «اجماع واشنگتن» شد. شکست های پیاپی روشی که صندوق پیش گرفته بود را کسانی به شدت نکوهش کرده اند، به خصوص ژوزف استیگلیتز، اقتصاد دان و رئیس پیشین بانک جهانی که به زعم وی: «آزاد سازی تجاری که با نرخ های بالای بهره پیوند خورده باشد، روشی کمابیش بی برو برگرد برای ویران کردن اشتغال و گسترش بی کاری است که تنگدستان از آن زیان می بینند. سیاست های انقباض بودجه ای که کورکورانه در موقعیتی نا مناسب به کار برده شود، می تواند بی کاری را افزایش دهد و قرارداد اجتماعی را بگسلد.» در سال های دهه ۱۹۹۰، بحران های پیاپی در آسیا و آمریکای لاتین و ریشه دواندن فقر در آفریقا، ضربه سنگینی بر اعتبار این نهاد فرود آورد و وی را وادار به بازنگری در عملکرد خود ساخت. اما اعلام «معماری تازه مالی بین المللی» از سال ۱۹۹۹ و حصول «اجماعی نو» در مونتری در ماه مارس ۲۰۰۲، چندان ثمری به بار نیاورد. کشورهای نوخاسته که به راستی مصمم شده بودند تا خود را از شر خدمات صندوق برهانند، از تحول اوضاع و احوال بین المللی (افزایش بهای مواد اولیه و کاهش نرخ بهره ) سود جستند تا خود به انباشت ذخیره های ارزی بپردازند: تایلند (۲۰۰۳)، آرژانتین و برزیل (۲۰۰۶) نخستین کشورها در میان فهرست درازی بودند که به شیوه ای زود هنگام، تمامی قروض خود را بازپرداختند.

● بازگشت به سوی آینده

صندوق بین المللی پول که دستش از مشتری های اصلی و ناگزیر از بخش چشم گیری از درآمدهای خود کوتاه شده بود، شاهد سقوط میزان اعتباراتش از صد و سه میلیارد دلار در سال ۲۰۰۳ به شانزده و یک دهم میلیارد دلار در سی و یک مارس ۲۰۰۸ شد، که دوسوم این رقم، تعهدات ترکیه بود. هنگامی که در اول نوامبر ۲۰۰۷، آقای دومینیک ا ستروس ـ کان مدیریت صندوق را بر عهده گرفت، دفاتر این نهاد در واشنگتن، یک کسری بودجه را نشان می داد؛ چند ماه پیش از آن، گزارش «کروکت» (Crockett)، که نتایج بازرسی مالی از صندوق را ارائه کرده بود، کاهش هزینه های جاری و فروش بخشی از ذخیره طلا را توصیه کرده بود تا صندوق دست خالی نماند. آقای استروس ـ کان در بهار سال ۲۰۰۸ عذر سیصد و هشتاد و دو تن از مجموع دوهزار و ششصد و سی و چهار کارمند بانک را خواست. با نخستین بحران های نقدینگی که در طول پاییز ۲۰۰۸ پیش آمد، افق ناگهان روشن شد: میان اکتبر ۲۰۰۸ و ژانویه ۲۰۰۹، دست کم نه کشور خواستار وامی به میزان کل ششصد و هفتاد و سه میلیارد دلار شده بودند. اکنون که فهرست کشورهای بحران زده (رومانی، لبنان، ترکیه و غیره) دراز تر می شود، زود پیداست که منابع صندوق بین المللی پول برای پاسخ گویی به درخواست کشورهایی که در تیررس بحرانند، ناکافی خواهد بود.

دلیل سه برابر کردن دارایی صندوق که گروه ۲۰ با سر و صدای بلند تبلیغاتی اعلام داشت نیز همین است. تصمیم به اصلاح نهادین صندوق که همگام با همین حرکت گرفته شد، بسیار بی سر و صدا تر بود. با این همه، دو پیشرفت پر معنی را می باید خاطرنشان کرد: پایان انحصار اروپا در مدیریت صندوق بین المللی پول از یک سو و بازبینی سهمیه ها تا سال ۲۰۱۱ از سوی دیگر، به قصد افزایش حق رأی کشورهای نوخاسته. این اقدامات در جهت دمکراتیک کردن این نهاد است که شیوه تصمیم گیری در آن، به اعتبار میزان سهمیه کشورها و بر پایه تعادل قدرت پس از جنگ، متضمن آن است که کشورهای صنعتی که پرداخت کنندگان اصلی سهمیه اند، اکثریت آرا را میان خود تقسیم کنند. اما پس از نخستین اصلاح بزک کننده در سال ۲۰۰۶، این تعدیل وزنه آرا، فقط ده درصد حق رأی را در بر خواهد گرفت و توازن موجود را تنها اندکی بهبود خواهد بخشید.

گذشته از آن، گروه ۲۰ چندان پیشرفتی درباره شرایط اعطای وام ها نکرده است. درست است که گروه مزبور به خط اعتباری شناور (LFC) تازه ای خوش آمد گفته که در بیست و نه اکتبر ۲۰۰۸ به راه افتاد و نقدینگی هایی به مدت سه ماه در اختیار کشور های درگیر دشواری خواهد گذاشت، بی آنکه آنها را به راهکاری برای خروج از بحران یا الزامات ساختاری مشروط سازد. اما همین خط اعتبار صد میلیارد دلاری هم، فقط به کشورهایی اختصاص خواهد یافت که سیاست آنها را «سالم» تشخیص داده باشند و از این رو به جز مشتی کشورهای ممتاز، دیگران از آن بهره ای نخواهند برد. در ماه دسامبر ۲۰۰۷، دفتر ارزیابی مستقل صندوق بین المللی پول ملاحظه کرده بود که در فاصله سال های ۱۹۹۵ تا ۲۰۰۴، از میان صد و بیست برنامه ای که صندوق هزینه آنها را در پنجاه و پنچ کشور رو به توسعه پرداخته، به طور میانگین، هفده شرط برای هر برنامه مقرر کرده بود، رقمی که می باید در آینده به چهار یا پنچ شرط کاهش یابد.

روز بیست و چهار مارس ۲۰۰۹، این نهاد، «تجدید نظر عمده ای» در سیاست وام دهی خود و «پایان ضوابط انجام کردارهای ساختاری» را اعلام داشت. به جای پرداخت هزینه برنامه هایی که موازین و ضوابط انجام آنها می باید پس از اعطای وام حاصل شود، اینک قرار است که وجوه وام ها، مادام که انجام اصلاحات مسجل نشده، پرداخت نشود و از این رو مزیتی برای کشورهای «کارآمد» به شمار می رود. تعهد به تعدیلات ساختاری را از میان بر نمی دارند، بلکه فقط زمان پرداخت وام و نیز شیوه ارزیابی برنامه تغییر می کند. از این رو اصلاحات، ژرفای بسیار کمتری از آنچه اعلام کرده اند را دارند و با از میان برداشتن کامل سیاست گذشته، فاصله زیادی است. در حالی که مدیریت صندوق در چند ماه اخیر، مدام شیوه به گردش درآوردن دوباره چرخ اقتصاد به شیوه کینزی از نوع «ضد نوسانات» را برای رفع کسادی موعظه کرده است، اما اعتبارات صندوق همچنان به اقدامات «همسو با نوسانات» بستگی دارد که عموماً متضمن افزایش نرخ بهره، کاهش هزینه های عمومی و ثابت نگهداشتن دستمزدهاست. همان گونه که پژوهشی در باره وام های پرداختی به نه کشور از ماه اکتبر ۲۰۰۸ تا ژانویه ۲۰۰۹ نشان می دهد، شرایط بودجه ای و مالی لازمه برخورداری از وجوه صندوق، به همان اندازه گذشته، محدود کننده است. می توان از میان دیگر نمونه ها، به افزایش نرخ بهره در ایسلند و لیتوانی اشاره کرد که به شش درصد رسید، در حالی که میزان کسر بودجه گرجستان می باید از شش درصد تولید ناخالص ملی به هفتاد و پنج و سه دهم درصد و در اوکراین به صفر درصد کاهش یابد. چهارچوب کلی همچنان تغییر نایافته پابرجاست: صندوق بین المللی پول در عوض رهانیدن نظام بانکی، اقدامات سخت گیرانه و پالودن اقتصادی را به کشورها تحمیل می کند که سنگینی بار آن در وهله نخست بر دوش مردم محل است.

صندوق بین المللی پول در تاریخ دوم آوریل ۲۰۰۹، همان روزی که گروه ۲۰ تصمیم گرفت تسهیلات مالی آن را سه برابر کند، انگار برای اثبات عزم خویش به واداشتن کشورها به رعایت شرایط خود، اعلام کرد که مادام که پیشرفت بیشتری در کاهش هزینه های عمومی لیتوانی مشاهده نشود، پرداخت وام به آن کشور را معلق خواهد گذاشت. این کشور ساحل بالتیک، به عبث از صندوق درخواست کرده بود که ضرورت بازآوردن کسری دولتی به سطح پنج درصد را به هفت درصد افزایش دهد. مقامات این کشور دلیل آورده بودند که چیزی بیش از آنچه در برنامه پیش بینی شده است، خرج نکرده اند اما کشور ناچار بوده که با انقباض شدید تولید ناخالص ملی رو به رو شود که در سال ۲۰۰۸، به جای رقم پیش بینی شده پنج درصد، کسری بودجه ای برابر دوازده در صد به بار آورده است.

افزون بر آن، گروه ۲۰ درباره عدم تعادل های بین المللی سخنی به میان نیاورده که به این واقعیت وابسته است که ایالات متحده کسری بودجه خود را با انبوه استقراض ها از کشورهای نوخاسته پر می کند. در این باره، چین را می توان نمونه آورد که نخستین دارنده اوراق قرضه خزانه داری آمریکاست. نه تنها معماری پولی بین المللی ناپایدار است، بلکه همچنین شالوده آن بر ارزی استوار شده که انتشار بیش از اندازه آن، بیم سقوط را در خود دارد. بدین گونه، نظام مالی به سوی ویرانی خود گرایش دارد، زیرا پول مرجع بین المللی (دلار) از آن کشوری است (ایالات متحده) که هر روز بیش از پیش به استقراض روی آورده است. از سوی دیگر، چین و کشورهای نوخاسته دیگر، صدها میلیارد دلار را برای تأمین کسری آمریکا بسیج کرده اند، در حالی که خود نیاز فراوان به منابع مالی برای توسعه خویش دارند. از این گذشته، بیم آن هست که در صورت بروز بحرانی برای اسکناس سبز [دلار] ذخایر این کشورها به دلار دود شود و به هوا رود. ازاین رو اتفاقی نیست که چند روز پیش از گرد هم آیی گروه ۲۰، بانک مرکزی چین پیشنهاد کرده بود که یک نظام ذخیره ارزی بین المللی، بر پایه ارزی فراملی برپا شود که وابسته به کشوری خاص نباشد.

این راه چاره که از اندیشه جان مینارد کنیز الهام گرفته است را کمیسیون کارشناسان سازمان ملل متحد در باره بحران مالی، کنفرانس تجارت و توسعه ملل متحد (UNCTAD) و چندین کشور نوخاسته (برزیل، روسیه، آفریقای جنوبی، کره جنوبی...) نیز پیشنهاد داده بودند. این اقتصاددان توصیه کرده بود که نظام پولی بین المللی برتون وودز، به جای تکیه بر دلار و طلا، آن گونه که سرانجام هم بر خلاف توصیه کینز تصمیم به برقراری آن گرفتند، بر یک ارز ذخیره فرا ملی (به نام بانکور) پایه گذاری شود. این راه حل جایگزینی ارز، به منزله دمیدن جان تازه ای به پیکر صندوق بین المللی پول است که هرگز پیش از این، مگر در اندیشه کینز، به خود ندیده بود: تضمین تعادل مالی بین المللی در چهارچوب یک نظام پولی بر پایه ارز ذخیره جهانی که دیگر به کشوری وابسته نباشد تا ارزش خود را به تبع کسری های بودجه آن کشور از دست بدهد. از لحاظ سیاسی، ممکن نیست که این اقدام را در آینده ای نزدیک عملی ساخت، زیرا متضمن آن است که ایالات متحده بپذیرد که دلار وضعیت ممتاز خود را از دست بدهد. اما در میان مدت، در صورت سقوط ارزش اسکناس سبز، اوضاع شاید تحول یابد.

چیزی که هست، به عقیده سازمان همکاری و توسعه اقتصادی (OCED)، طرح های نجات و راه اندازی دوباره چرخ اقتصاد، در گرو افزایش دیون دولتی آمریکا تا نزدیک به چهل درصد در طول سه سال است. با نبود اقدامات مؤثر علیه سوداگری و سفته بازی های مالی، این طرح ها سهمی در ایجاد حباب های تازه خواهد داشت و به نظر می رسد که حباب اوراق قرضه خزانه داری آمریکا، درست پیش چشمان ما باد می کند. اما تاریخ رویدادهای های مالی به ما آموخته که سرانجام همه حباب ها، همواره ترکیدن بوده است.


منبع:

باشگاه اندیشه ( www.bashgah.net )

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد