در دنیای مدیریت و کسبوکار نیز چنین تفاوتهای شگرفی را میتوان مشاهده كرد. بین مدیران و کارکنان پرمشغله و بیبرنامهای که بیشتر ادای پرکار بودن را در میآورند و مدیران و کارکنانی که واقعا پربازده هستند و سطوح بالای بهرهوری و اثربخشی را از خود بروز میدهند، تفاوتهایی مشاهده میشود.در این مقاله قصد داریم به یازده تفاوت اصلی بین مدیران و کارکنان پر مشغله که همیشه از زیاد بودن کارها و شلوغ بودن سرشان شکایت دارند و مدیران پربازدهی که با وجود انجام دادن کارهای متعدد و تنوع وظایف درجات بالایی از بهرهوری را بروز میدهند، اشاره کنیم.
1- داشتن ماموریت و رسالت مشخص
اغلب مدیران پر مشغله بیشتر وانمود میکنند که ماموریت و هدف مشخصی را دنبال میكنند و در واقع یا اصلا هدف و ماموریتی ندارند یا اینکه در مورد آنها با تردیدهای جدی روبهرو هستند. آنها معمولا به شکلی مبهم و پوشیده در مورد اهداف و ماموریتهای کاری خود سخن میگویند؛ در حالی که مدیران و کارکنان پربازده علاوه بر اینکه درک روشنی از اهداف و ماموریتهای خود دارند، میکوشند تا در مورد آنها به دیگران اطلاعرسانی شفاف کنند و سایر افراد را با خود همراه سازند. به همین دلیل هم هست که میبینیم افراد پربازده به رغم داشتن مسوولیتهای متعدد به همه کارهای خود میرسند و هیچ گاه مانند افراد پر مشغله شکایت نمیکنند.
2- اولویتهای کاری
اگر بدانیم این خود ما هستیم که زمان را میسازیم و به آینده شکل میدهیم، دیگر هیچ گاه از پرمشغله بودن و شلوغ بودن سرمان شکایت نخواهيم کرد. در واقع زندگی سرشار از اولویتهای متعددی است که باید با دیدی باز آنها را مرتب کرد و گام به گام و مرحله به مرحله سراغ تکتک آنها رفت. پس اگر شما در یک زمان دهها اولویت را برای خود در نظر گرفتهاید و در حال دنبال کردن آنها هستید، بدانید که کاملا در اشتباهید؛ چرا که داشتن اولویتهای متعدد نه تنها به معنای بالا بودن بهرهوری و راندمان کاری نیست، بلکه نتیجهای غیر از بینظمی کاری و سرسری انجام دادن وظایف به دنبال نخواهد داشت.
اگر به زندگی و فعالیتهای بسیاری از مدیران موفق دنیا نگاهی اجمالی بیندازید، درمی یابید که یکی از رموز موفقیتهای چشمگیر آنها داشتن اولویتهای کاری اندک و متمرکز شدن کامل روی آنهاست، در حالی که آنها هم میتوانستند مانند افراد پرمشغله و پرهیاهو اولویتهای کاری پرشماری را انتخاب و دنبال كنند. هنری فورد نمونه بارز مدیران بزرگی است که یک اولویت واحد و مشخص را دنبال کرد و نام خود را در دنیا جاودانه ساخت. او به جای تمرکز بر ساخت خودروهای بهتر و بیشتر به فکر طراحی و اجرای سیستمهای بهتری برای خودروسازی بود و به عبارت صحیحتر «به جای ماهی گرفتن به فکر آموختن ماهیگیری» بود. فورد هم میتوانست مثل خیلی از مدیران شرکتهای خودروسازی همعصر خود به فکر ساخت مدلهای مختلف خودرو با ویژگیهای متفاوت اما با سیستمی سنتی و قدیمی باشد، اما او ترجیح داد یک اولویت یعنی متحول ساختن سیستم ساخت خودرو را دنبال کند و سرانجام در این مسیر موفق شد.
3- نحوه بله گفتن
یکی از نشانههای مدیران پرمشغله این است که آنها به آسانی و خیلی زود به دیگران بله میگویند؛ در حالی که مدیرانی با سطوح بالای بهرهوری و اثربخشی خیلی با طمانینه و پس از سنجیدن همه جوانب امر به دیگران بله میگویند. در واقع یکی از دلایل مشغله بیش از حد مدیران و کارکنان در این نکته ساده نهفته است که آنها بلد نیستند به دیگران «نه» بگویند و جواب مثبت دادن آنها به دیگران باعث پراکنده شدن تمرکز کاری آنها و غفلتشان از اولویتها و ماموریتهای اصلی شان میشود. در واقع مدیران و کارمندان با بله گفتن به بسیاری از درخواستهای دیگران، در عمل خود را در خدمت دیگران و در جهت برآورده ساختن اولویتها و خواستههای دیگران قرار میدهند. بنابراین برای تبدیل شدن به یک مدیر موفق و با بهرهوری بالا بايد در دادن پاسخ مثبت به خواستههای دیگران با احتیاط و دوراندیشی عمل کرد و سر خود را با بله گفتنهای پرشمار و بیهدف شلوغ نکرد.
4- تمرکز روی عمل یا برنامهریزی برای عمل
اغلب مدیران پرمشغله و بینظم عمده توجهشان را معطوف به خود عمل میکنند و نه برنامهریزی برای آن. این در حالی است که مدیران موفق کسانی هستند که پیش از انجام هر کاری در راستای برنامهریزی برای آن و شفافسازی در مورد آن اقدام میکنند. علاوه بر این، مدیران موفق از سیاست «دو گام به پیش یک گام به پس» پیروی میکنند و ضمن پرهیز از عجله و شتابزده عمل کردن در مورد پروژههای آینده، نیم نگاهی به گذشته و فعالیتهای قبلی خود نیز دارند. یکی از عادتهای مدیران موفق، اختصاص 5 دقیقه در هر روز به بررسی کارهایی که انجام داده یا باید انجام میداده و کارهایی که نباید انجام میداده، است. در حالی که مدیران پر مشغله بیتوجه به گذشته و تجربیات به دست آمده، فقط در فکر اجرایی کردن برنامههای آینده خود هستند.
5- درهای باز یا درهای بسته
خیلی از مدیران جوان ترجیح میدهند کارهای متنوع و متفاوتی را بهطور همزمان در یک دوره زمانی کوتاه انجام دهند و فکر میکنند داشتن این ویژگی نشانهای از پویایی و چند بعدی بودن آنهاست. اما مدیران باتجربه با این رويكرد موافق نیستند و سرشان را بیش از حد شلوغ نمیکنند. مثلا اگر هدف شما این باشد که تا پایان امسال زبان اسپانیولی را یاد بگیرید و برنامههایی مانند رفتن به چند سفر خارجی، رفتن به دانشگاه، کوهنوردی و پیدا کردن شغلی جدید را نیز دنبال کنید، مطمئن باشید که در پایان امسال به هیچ عنوان زبان اسپانیولی را یاد نخواهید گرفت حتی اگر برای آموختن آن تلاش فوقالعادهای را صورت داده باشید.
6- به عمل کار برآید
مدیران و کارکنان پرمشغله عادت دارند درمورد شلوغ بودن سرشان سخن بگویند و از این طریق به دیگران بقبولانند که در حال انجام کارهای مهمی هستند و اگر یکی از کارهایشان را به درستی انجام ندادهاند، به خاطر پر مشغله بودنشان است و نه به خاطر ناکارآمدیشان. در حالی که مدیران توانمند و لایق به جای پر حرفی و ادعا کردن بهگونهای عمل میکنند که عملکرد درخشانشان بیانگر تواناییها و تلاش شان باشد. علاوه بر این مدیران پر بازده دوست دارند به جای پرحرفی در مورد برنامههای آتی خود به اقداماتی که تاکنون برای دستیابی به آنها انجام دادهاند، اشاره کنند و همین پیشینه است که بهترین شاخص برای پیشبینی عملکرد آینده آنها محسوب میشود. به یاد داشته باشید که هیچ وقت با حلوا حلوا کردن دهان شیرین نخواهد شد.
7- شبانهروز برای همه انسانها 24 ساعت است
یکی از وجوه اشتراک تمام مدیران و کارکنان پر مشغله این است که همه آنها مدعی هستند که دچار کمبود وقت هستند و از زمان کافی برای انجام همه کارهایشان برخوردار نیستند و چنانچه وقت کافی داشتند میتوانستند همه کارهایشان را به نحو احسن انجام دهند. در نقطه مقابل مدیران کارآمدی قرار دارند که اگرچه همه کارهایشان را سر موقع و به بهترین شکل انجام میدهند، اما هیچ گاه از کمبود وقت گلایه نمیکنند و کارهایشان را در موعد مقرر انجام میدهند. در واقع مدیران و کارکنان پرمشغله از فاکتور زمان بهعنوان یک عذر و بهانه برای توجیه عملکرد ضعیفشان استفاده میکنند؛ در حالی که مدیران بزرگ و موفق کسانی هستند که زمان را مدیریت کرده و از آن برای سنجش عملکردشان استفاده میکنند. مدیران پرمشغله به این ضربالمثل ایرلندی اعتقاد دارند که میگوید: «انجام دادن هر کاری بهتر از انجام ندادن هیچ کاری است.» در حالی که این تفکر کاملا اشتباه است و انجام دادن کارهایی که ما را به اهداف ارزشمندمان نزدیکتر نمیکند، نه تنها هیچ ضرورتی ندارد، بلکه مضر و خستهکننده نیز هست و باعث میشود 24 ساعت شبانهروز برای بعضیها کوتاهتر به نظر برسد و به همین دلیل آنها احساس میکنند دچار کمبود وقت هستند.
8- تمرکز داشتن یا از این شاخه به آن شاخه پریدن
یکی از راههای موفقیت مدیران بزرگ و برجسته در توانایی آنها در متمرکز شدن بر روی یک هدف خاص و والاست. اما آنها چگونه میتوانند روی هدف یا اهدافشان متمرکز شوند و آنها را به بهترین شکل ممکن تحقق ببخشند؟ پاسخ این سوال کاملا ساده است: آنها بهطور مداوم از زمانسنج برای کنترل عملکردشان استفاده میکنند. تصور کنید از صبح که برمیخیزید زمانسنج مخصوصتان را روی زمان 20 دقیقه تنظیم میکنید و میکوشید تا پیش از به پایان رسیدن آن بیست دقیقه یکی از کارهایی را که برنامهریزی کردهاید، انجام دهید و بلافاصله پس از آن زمانسنجتان را دوباره برای 20 دقیقه بعد به کار بیندازید و تا قبل از رسیدن آن به عدد صفر یک کار دیگر را انجام دهید. حال تصور کنید که در طول یک روز کاری چند بار میتوانید قبل از صفر شدن زمانسنجتان یکی از کارهایتان را انجام دهید!
9- مزاحمی به نام ایمیل
تکنولوژیهای نوین علاوه بر مزایای پرشماری که دارند یکسری مزاحمتها و اختلالات را نیز به دنبال خود آوردهاند که باعث شده بسیاری از مدیران و کارکنان نتوانند روی انجام وظایف و تحقق اهدافشان تمرکز کنند. یکی از عادتهای غلط بسیاری از مدیران و کارکنان پرمشغله این است که آنها بهصورت گاه و بیگاه و برنامهریزی نشده اقدام به چک کردن ایمیلها و پیامهای دریافتیشان در شبکههای اجتماعی میكنند و فکر میکنند که این کار به معنای به روز بودن و وقتشناسبودنشان است؛ در حالی که به هیچ عنوان چنین نیست و در صورت توجه بیش از اندازه به این عوامل مزاحم، افراد از انجام وظایف اصلیشان باز خواهند ماند. شما نیز در مورد ایمیلهای دریافتیتان سه گزینه پیش رو دارید: خواندن، حذف کردن و با تاخیر خواندن که مدیران موفق و پربازده همیشه گزینه سوم را انتخاب میکنند.
10- کارآمدی در برابر پرمشغله بودن
یکی از نکات جالب در مورد افراد پرمشغله این است که آنها همیشه دیگران را نیز به پرمشغله بودن و انجام دادن کارهای متعدد در یک زمان دعوت میکنند؛ در حالی که مدیران و افراد موفق دیگران را به موثر بودن و کارآمدی بالاتر دعوت میکنند. به عبارت بهتر، کسانی که سرشان شلوغ است بیشتر به کمیت و شاخصهای کمی کارها توجه دارند؛ در حالی که افراد کارآمد به کیفیت انجام شدن کارها و تحقق اهداف توجه میکنند. به همین دلیل هم هست که مدیران و کارکنان پرمشغله به ندرت از کارشان لذت میبرند و در محل کارشان احساس شادی میکنند؛ در حالی که مدیران پربازده و برجسته احساسی خوشایند نسبت به کارشان هر چقدر هم سخت و پیچیده باشد، دارند و محل کارشان را خانه دوم خود میپندارند. از سویی دیگر، مدیران پرمشغله فکر میکنند که در محل کار نه میتوان و نه باید استراحت کرد؛ در حالی که یکی از رموز لذت بردن از کارعبارت است از داشتن وقت استراحتهای شاد و فوق العاده.
11- تغییر و تحول
اغلب مدیران پرمشغله بیشتر در مورد تغییراتی که قرار است در سازمانهای تحت رهبریشان صورت پذیرد سخن میگویند و اقدام عملی چندانی در مورد آنها انجام نمیدهند؛ در حالی که مدیران بزرگ همیشه در حال تغییر دادن و دگرگونسازی دائمی سازمانهای تحت رهبریشان هستند و به جای حرف زدن در مورد تغییر و تحول، آنها را به عرصه عمل درمیآورند.
مترجم : سید حسین علوی لنگرودی منبع : دنیای اقتصاد
وی یکی از نکات مهم در این زمینه را تبعیت نرخهای سود بانکی از نرخ تورم معرفی کرد و اظهار داشت: در شرایطی که ما به دنبال تورم تک نرخی هستیم و نرخ تورم در مسیر نزولی قرار دارد، برخی از بانکها، بر سر نرخ سود رقابت گذاشتهاند و در تلاش برای جذب منابع بیشتر، نرخهای بالاتری را به مشتریان خود پیشنهاد میدهند و افراط در این زمینه میتواند در آینده هم برای رشد اقتصادی و هم برای تورم مضر باشد.
رییس شورای پول و اعتبار با تاکید بر مقوله ریسک در سرمایهگذاری بانکها، افزود: بانکی که نرخ 28درصدی را به مشتری پیشنهاد میدهد، معلوم است که وارد یک سرمایهگذاری پر ریسک و غیرمعمول شده و این موضوع احتمال عدم بازگشت منابع به بانک را افزایش میدهد. در شرایط التهاب بازار، مدیریت ریسک و رقابت سالم بهترین راهحل برای برون رفت و گذر از شرایط بحرانی به حساب میآید.
سیف با تاکید بر اهمیت مدیریت منابع و مصارف و نقش مدیران عامل بانکها در انضباط بخشی به آن، گفت: بانکها نباید به اتکای منابع بانک مرکزی، زیر بار تسهیلات تکلیفی بروند و بهتر است در پذیرش اینگونه تعهدات به منابع و مقدورات خود توجه داشته باشند. باید توجه داشت دربارهی پرداخت تسهیلاتی که در اولویت دولت قرار گیرند، دولت نیز مکلف به پرداخت مابه التفاوت نرخ تسهیلات پرداختی تکلیفی شده است .
رییس کل بانک مرکزی با اشاره به فرهنگ غلط جا افتاده در شبکه بانکی مبنی بر در نظر گرفتن رشد سپرده به عنوان معیار کارایی، گفت: این تصور غلط، موجب انجام هر اقدامی برای جذب سپرده میشود و رقابت ناسالمی در بین بانکها ایجاد میکند که با اصول مسلم بانکداری حرفهای همخوانی ندارد؛ برای رقابت باید خط قرمزها را رعایت کرد. بانکداری فقط سپردهپذیری نیست و اساس رقابت باید بر مبنای اصول حرفهای و با رعایت الزامات کنترل ریسک استوار باشد.
اما در حال حاضر تمامی این نبایدها به اصول بانکداری و بایدها تبدیل شده است.
دنیای تجارت چیز عجیبی است در کنار برندها و سازمان های موفق که سالیان سال است در دل مشتری ها جا خوش کرده اند کم نیستند برندهایی که یکباره به اصطلاح از سکه می افتند و محکوم به مرگ تدیرجی اند. کارشناسان دلایل مختلفی را بر حیات و ممات برندها موثر می دانند .دلایل شکست برخی برندها و آنچه موجب مرگ برندها می شود :
۱- از دست رفتن مشتری، اگر مشتری دلبستگی و علاقه خود را به یک برند از دست بدهد به سراغ برند دیگری خواهد رفت در دنیای پر سرعت و متنوع امروز مشتری که علاقه و دلبستگی اش را از دست بدهد گزینه های متعددی در اختیار دارد.
2- نابسامانی مالی. استحکام و آینده روشن هر سازمان در گرو ثبات مالی و بیلان مالی روشن و رو به رشد است مشتری ها از شرکت هایی که بوی عدم ثبات و شکست از آنها به مشام می رسد دوری می کنند هیچ کس به دنبال درد سر نیست.
3-رکود و شرایط بد اقتصادی برندها و سازمان ها در سایه یک اقتصاد شکوفا و رو به رشد گسترش و توسعه می یابند در غیر این صورت مانند کشتی که کف آن سوراخ باشد نمی توانند در برابر مشکلات ایستادگی کرده و به مشکل برمی خورند.
4-عوامل سیاسی و حقوقی. عدم ثبات سیاسی کشور ها ،قوانین دست و پاگیر و ایجاد محدودیت برای برند ها هرچقدر بزرگ و تاثیر گذار باشند زمینه نابودی و ضعف آنها را فراهم می کند.
5-بازاریابی اشتباه. مهم نیست که چقدر بودجه تبلیغاتی داشته باشید چه کم و چه زیاد مادامی که از بودجه تان به شکل صحیح استفاده نکنید و بازارهای هدف و مشتریان بلقوه را به درستی شناسایی نکنید محکوم به شکست خواهید بود. البته هرچه بودجه تبلیغاتی بیشتر باشد کارهای بیشتری می توان انجام داد اما بودجه زیاد لزوما به معنی موفقیت در جذب مشتری جدید و حفظ مشتریان پیشین نخواهد بود.
6-کیفیت پایین و درجا زدن کیفیت پایین محصولات و عدم نو آوری و بهبود محصولات و خدمات یکی از مواردی است که برندها را به سمت ویرانی می کشد.
7-عدم حمایت دولتی مناسب سیاست بازار آزاد یکی از روش هایی است که به رقابت در بازار و تعادل قیمتی کمک می کند اما برندها در شرایط خاص و حتی در شرایط مطلوب نیازمند توجه ویژه دولت ها و حمایت های همگانی برای توسعه و شکوفایی اند.
داشتن سرعت عمل در کار و انجام به موقع کار و فعالیت روزانه از اهمیت بالایی برخوردار است. هر چقدر که سریعتر بتوانیم کارها و مسئولیت های خود را در طول یک روز کاری به انجام برسانیم موفق تر خواهیم بود در اصل مدیریت زمان در انجام کارها و فعالیتهای روزانه از مهمترین نکاتی است که سرعت عمل در کار را افزایش میدهد.
کارمندانی که سرعت عمل بهتری دارند و در کمترین زمان بیشتری کارها و فعالیت ها را انجام میدهند از برنامه ریزی در کار بهره مند هستند. سرعت عمل داشتن باید در عین انجام با کیفیت کارها و فعالیت ها روزانه باشد اگر با سرعت عمل کیفیت کار کاهش پیدا کند قطعا نتیجه خوبی از کار گرفته نمیشود.
بعد از سه بار پیشنهاد انتقال به شعبه سروآباد سرانجام در سومین بار و در تاریخ 16/2/87 اولین روز حضورم در این شعبه شروع شد و با آقای فرجی مسئول وقت شعبه و سایر همکاران تا تاریخ 31/6/88 که آقای مرادی جانشین آقای فرجی شد مشغول به خدمت بودم که با بازنشسته شدن آقای مرادی در تاریخ 1/3/92 مسئولیت شعبه به بنده رسید که به لطف خدا و داشتن همکاران دلسوز و فعال در یکسال مسئولیتم بعنوان رئیس شعبه توانسیتم به اهداف تعیین شده برسیم و رضایت مسئولین را فراهم کنیم .در این ماراتن حضور در شهرستان سروآباد که 2229 روز طول کشید تمام تلاش خود و همکاران را در خدمت صادقانه و در خور نام بانک ملی به مردم شریف شهرستان کردیم و الحمدالله رضایت همگانی حاصل شد و هم مسئولین بانک رضایت داشتند و هم مردم و مسئولین ادارات سطح شهرستان که بطور مستقیم و غیر مستقیم این رضایت را ابراز میکردند. و در تاریخ 24/3/93 با حکم جدید به شهرستان مریوان و شعبه بازار منتقل شدم که در آخرین روز حضور در سروآباد با توجه به وقت کمی که داشتم به اکثر ادارات که همگی با بانک ملی تعامل و همکاری صمیمانه داشتند سر زدم و با گرفتن عکسی یادگاری و خداحافظی با همکاران از مسئولین تقاضا کردم که مثل گذشته با شعبه سرواباد کمال همکاری را داشته باشند.
آقایان روحانی فرماندار محترم و حسینی از امامان محترم جمعه شهرستان
دکتر بهمنی ریاست محترم مرکز بهداشت و آقای روشن بین حسابدار محترم مرکز بهداشت
آقای محمدی ریاست محترم آموزش و پرورش
آقای خوشبخت ریاست محترم کمیته امداد و آقای ناصری معاون محترم اداره
آقای پورموسی ریاست محترم دادگستری و آقای رضایی حسابدار محترم اداره
آقایان ذره بینان ریاست محترم بنیادشهید و آقای محمودی
سروآباد در قاب تصویر
کارمندان پر مشغله شادترند!
معمولا اینگونه تصور میشود که کارمندان پر مشغله خسته تر هستند چون باید در طول روز به حجم بالایی از وظایف و مسئولیتهایی که دارند رسیدگی کنند و این گونه تصور میشود که کارمندانی که کار کمتری دارند یا وظایف سبکتری دارند خوشحال تر و شادتر هستند اما طبق نظر سنجی که به تازگی توسط شرکت تحقیقاتی Sirota انجام شده است کارمندانی که مشغله ی زیادی دارند و مدت زمان زیادی را در محل کار مشغول فعالیت هستند رضایت کاری بالاتری دارند نسبت به کارمندانی که در طول کار وظیفه و مسئولیت زیادی ندارند و اغلب اوقات بی کار هستند. شرکت تحقیقاتی Sirota اعلام کرده است که این نشان دهنده ی این است که کارمندان دوست دارند که در ساعات کاری به فعالیت مشغول باشند. این نتایج از بررسی و نظر سنجی از 203000 کارمند شرکتهای مختلف بدست آمده است. طبق این نظر سنجی افرادی که کمترین فعالیت را در ساعات کاری خود در محل کارشان داشتند افرادی بودند که کمترین میزان از رضایت شغلی را داشته و کمتر از بقیه کارمندان شاد بودند. افرادی که به میزان مشخصی از توانایی های خود در ساعات کاری مشغول بودند و رضایت شغلی نسبی از کار و فعالیت شان داشتند و کسانی که بیش از همه در طول ساعات کاری فعال و پویا هستند و دائما در حال کار و فعالیت در محیط کارشان بودند بیشترین میزان رضایت از کار را داشتند و از بقیه کارمندان شاد تر بودند. بر اساس نظر سنجی های شرکت تحقیقاتی Sirota کارمندانی که فعالیت بیشتری دارند بازخورد و نتیجه ی بهتری از کار خود دریافت میکنند تا کسانی که در طول روز فعالیتی نداشته و ساعات بی کاری را ساعات کاری میگذرانند ...
حتما برای شما هم پیش آمده که در برخی از روزها نتوانستید سر وقت در محل کارتان حاضر باشید یا اینکه به عنوان یک کارفرما تیم کاری تان همیشه آن تایم نیستند و اغلب به دلیل ترافیک و حجم بالای تردد ساعات اولیه روز دیر به محل کار میرسند. در این میان برخی از کارمندان هستند که نمیتوانند مدیریت زمان داشته باشند یا اینکه به دلیل عدم داشتن برنامه ریزی صحیح در زندگی شان اغلب در تنظیم زمان برای هر کاری مشکل دارند. حساسیت کارهای مختلف متفاوت است در برخی از اصناف ساعات شروع کار از 9 یا 10 صبح است اما شرکت ها معمولا بین 8 تا 9 شروع به فعالیت میکنند کارمندانی که میخواهند آن تایم باشند باید دقت کنند که اگر حساسیت های کاری بالاست بیشتر به این موضوع توجه داشته باشند.
میزان رضایتی که کارفرما از کارمند دارد خیلی وابسته به سر وقت بودن آنها است مخصوصا نظم در رفت و آمد برای همه ی کارفرمایان مهم است. چون آن تایم بودن نشان از وجود نظم در کارمندان است البته در برخی از روزها ممکن است با وجود اینکه برنامه ریزی زمانی هم داریم باز هم دیر میرسیم و مهمترین علت آن هم ترافیک است بنابراین نمیشود با یکی دوبار دیر رسیدن کارمندان را بی نظم دانسته و از آنها گله مند باشیم.
آن تایم بودن کارمندان تنها به معنای سر وقت رسیدن در محل کار نیست بلکه کارمندان برای انجام امور کاری نیز باید آن تایم باشند چون زمان بندی در کار بسیار پر اهمیت است اینکه کارمندی بتواند مسئولیت هایش را سر وقت انجام دهد و زمان بندی مناسب کارهایی را که در طول روز باید به آن رسیدگی کند را داشته باشد یعنی اینکه میتواند مدیریت زمان کند و به عنوان یک کارمند آن تایم شناخته شود.
آن تایم بودن کارمندان نه تنها برای کارفرما بلکه برای خود کارمندان نیز خوب خواهد بود. وقتی که بتوانند مسئولیت هایشان را به موقع انجام دهند و کارهای عقب افتاده نداشته باشند حس آسودگی خاطر بیشتری خواهند داشت.
بحث آن تایم بودن در مورد کارمندانی هم که به ماموریت میروند نیز مهم است کارمندانی که ماموریت میروند بیش از هر زمان دیگری باید به مدیریت زمان مسلط باشند چون ماموریت خود زمان بندی مشخص دارد و شما باید قادر باشید در آن مدت زمان به مسئولیت های خود رسیدگی کرده و برگردید بنابراین کارفرمایان نسبت به کارمندانی که ماموریت میروند حساس ترند و تاکید بیشتری برای مدیریت زمان در سفر دارند.
انجام حجم بالایی از کار در مدت زمان کوتاه قطعا کار دشواری است چون گاهی اوقات باعث شتابزده عمل کردن و کاهش میزان کیفیت کار خواهد شد. بنابراین برای اینکه آن تایم باشید همیشه برنامه ریزی کنید. برنامه ریزی نظم لازم را به کار میدهد و باعث میشود سریعتر پیش بروید وقتی که تمام کارهای تان را تمام و کمال انجام میدهید رضایت کاری شما بیشتر شده و کمتر دچار استرس میشوید.
بانك ملي ايران از برگزاري سي و پنجمين مرحله قرعهكشي حسابهاي پسانداز قرض الحسنه خود خبر داد.
اين مرحله از قرعهكشي نيز همانند گذشته، در راستاي پاسخگويي به اعتماد هموطنان و مشتريان و بهرهمندي اقشار مختلف جامعه از نيات خيرخواهانه سپردهگذاران است.
500 جايزه 500 ميليون ريالي(كمك هزينه خريد مسكن) پاداش ويژه سي و پنجمين مرحله قرعهكشي حسابهاي قرضالحسنه پسانداز بانك ملي ايران، است.
500 كمك هزينه خريد خودرو هر يك به ارزش 250 ميليون ريال
500 كمك هزينه خريد لوازم خانگي هريك به ارزش 100 ميليون ريال
500 كمك هزينه تحصيلي هر يك به ارزش 30 ميليون ريال
500 كارت خريد صنايع دستي و فرش دستباف هريك به ارزش 10 ميليون ريال
و ميلياردها ريال جوايز نقدي 200 هزار ريالي، از ديگر جوايز اين مرحله از قرعهكشي حسابهاي قرضالحسنه پسانداز بانك ملي ايران است.
حداقل موجودي 200 هزار ريال و حفظ موجودي حساب حداقل به مدت 3 ماه متوالي از شرايط شركت در قرعهكشي مذكور و بهرهمندي از جوايز ارزنده و متنوع اين مرحله است.
هموطنان و مشتريان گرامي ميتوانند جهت تكميل يا افزايش موجودي به شبكه گسترده شعب بانك ملي ايران در سراسر كشور مراجعه كنند.
مدیران خوب هم مثل کارمندان خوب دارای ویژگی ها مختلفی هستند. خلق و خوی شخصی افراد جدای از روابط و ویژگی های اخلاقی در کار نیست در هر صورت شخصیت آدم ها ثابت و رفتارشان ممکن است در هر شرایطی متفاوت باشد اما مدیران خوب یک سری ویژگی های بارز دارند که در تمام مدیران برتر اینگونه ویژگی ها نمایان است و کارمندان خوب هم میدانند که این ویژگی ها چیست و در وهله اول میتوانند اینها را تشخیص دهند.
مدیران خوب همیشه آماده هستند به این معنا که آنها توانایی برخورد با هرگونه مشکل یا مسائل کاری را دارند و در این شرایط میتوانند اوضاع را سر و سامان بدهند. مدیران خوب همیشه محافظه کارند به این معنا که آنها هرگز اجازه نمیدهند شرایط کاری به وضعیت نامطلوب برسد و در همان برخورد اول با مشکل آن را حل و فصل میکنند.
یک مدیر خوب برای کارمندان ارزش گذاری کرده و آنها را تشویق به یادگیری میکند. کار و محیط کاری جایی است که کارمندان آموزش میبینند. در اصل کاری که انجام میدهیم نوعی یادگیری است مدیران خوب دائما در حال یادگیری و یاد دادن تجربه های شان به کارمندان است.
منابع انسانی در شرکت ها و سازمان ها جز سرمایه های آن شرکت و سازمان محسوب میشوند یک مدیر خوب همانطور که از سرمایه های پولی محافظت و مراقبت میکند و در استفاده از آن دقت میکند باید از سرمایه های انسانی نیز استفاده کرده و برای آنها فرصت های توسعه و پیشرفت پیدا کنند. مدیران برتر به توسعه کاری و پیشرفت فکر میکنند آنها برای تحقق اهدافشان برنامه ریزی میکنند و دقیقا همین اقدام را برای کارمندان هم انجام میدهند.
مدیران خوب با ایجاد یک فضای رقابتی سالم کارمندان را به پیشرفت دعوت میکنند در اصل آنها اجازه نمیدهند که کارمندان بی انگیزه کار را انجام دهند آنها خود به دنبال افرادی فعال و علاقمند به کار هستند این گونه مدیران رمز موفقیت را در بهبود اوضاع کاری شان میبینند.
مدیران خوب امکانات را برای کارمندان فراهم کرده و بعد از مدتی آنها را ارزیابی میکنند از روی این ارزیابی میتوانند تشخیص دهند که کدام کارمند به پیشرفت رسیده مدیران اغلب میخواهند فرصتی را به کارمندان برای نشان دادن خودشان در میدان کار بدهند در اینجا کارمندان خوب از فرصت های به وجود آمده استفاده میکنند.
مدیران خوب باعث جذب کارمندان خوب میشوند به همان نسبت که مدیری روابط کاری را بداند میتواند گروه کاری خوبی را تشکیل داده و موفق تر باشد. اگر میخواهید برتر و بهتر باشید باید روی نقاط ضعفی که دارید تمرکز کنید. بعضی از اوقات نادیده گرفتن کارمندان یا عدم تقدیر و تشکر از آنها باعث بی انگیزگی میشود مدیران خوب همیشه در حال تشویق کارمندان هستند این تشویق لزوما نباید پاداش و افزایش حقوق باشد. مدیران خوب تشویق را در جمع و تذکر را به صورت خصوصی به کارمندان یادآور میشوند. اینگونه کارمندان جذب کار شده و دقت بیشتری خواهند داشت.